بازی ، شادی ، خرداد

مامان : الو ..آقای آشنشانی؟ 

ایلیا: بله خانوم..من آقای آتشفشانم...خونتون آتیش گرفته؟ 

- بله ، لطفا آدرس رو یادداشت کنید. 

- آدرس نمیخواد..خونتون رو بلدم..الان زود میام! 

 

یک ثانیه بعد... 

 

- سلام من آتیشفشانی هستم..شما برید عقب ...من خودم تهنا (تنها) همه آتیشهاتون رو میشورم!!  

 

 

بک ثانیه بعد... 

 

- بفرمائید این هم خونتون هم آتیشها رو شستم و هم خونتون رو درست کردم... 

- شما خیلی به ما کمک کردین...ما از شما خیلی ممنونیم. 

- خواهش میکنم..اگه بازم آتیش گرفتین به من خبر بدین.دیگه هم به آتیش دست نزنید چونکه خیلی خیلی آتیش میگیرین! 

نظرات 1 + ارسال نظر
الهام و پرهام شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ق.ظ http://parham1386.blogsky.com

آرزو جون از فرودین ماه , ماهگرد تولد ایلیا جون وبلاگ رو به روز کردی به جز روز اصلی رو ؟؟؟ بیا خانوم منتظریــــــــــــــــــما

چشششششمممم...بزودی..
الهام جون من باید از همین تریبون از لطف و توجه شما سپاسگذاری ،و بابت دیر تایید کردن نظرات شدیدا عذر خواهی کنم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد