فروردین و نصف جهان

امسال هم مثل سالهای گذشته تعطیلات نوروز ما با یک سفر، به یاد ماندنی شد. این اولین سفر ایلیا به شهر زیبای اصفهان بود. قبل از سفر برایش از دوری و سختی راه گقتم تا آمادگی شرایط سخت رو داشته باشه چون بابا مرتضی و مامان شیرین و خاله الی همسفرهای ما بودن و طبعا ایلیا صندلی مخصوص خودش رو نداشت. 

نداشتن صندلی مخصوص برای ایلیا معمولا از نظر خودش معضل بزرگی محسوب میشه  ولی خوشبختانه تو این سفر با مشکل کمبود جا خوب کنار اومد و تقریبا بیشتر طول راه رو خواب بود. 

 

بعد از رسیدن به اصفهان هم با تحمل شب دیر خوابیدنها ، صبح زود بیدار شدنها ، وعده های غذایی بی موقع ، نداشتن وقت بازی و همبازی ، پیاده رویهای طولانی و سردی هوا  کمک کرد تا این سفر بیشتر و بیشتر به ما خوش بگذره که جا داره از همین جا مراتب تشکر و قدر دانی رو از آقا کوچولوی خونه به جا بیاریم. 

  

برای رسیدن به میدان امام و پیدا کردن جای پارک از چند خیابان فرعی گذشتیم که یکی از اونها با درختهای بید مجنون زیبایی خاصی رو به خودش گرفته بود بطوریکه توجه ایلیا هم به این زیبایی جلب شد...  

 

 

ایلیا : آخیییییی....مامان نگاه کن ..درختهای مسافرت خراب شدن!! 

 

مامان : چرا عزیزم میگی درختهای اصفهان خراب شدن؟! 

 

ایلیا : چون شاخه های همشون شُل شدن و افتادن!!